دوران امامت امام کاظم(ع)
تاريخ : سه شنبه 12 / 9 / 1391برچسب:, | 10:58 AM | نویسنده : امید

مدت امامت موسي‌بن‌جعفر (ع) 35 سال بود. آن حضرت از سال 148 هـ.ق يعني زماني كه 20 سال داشت تا سال 183 هـ.ق كه در سن 55 سالگي به شهادت رسيد، عهده‌دار منصب امامت و پيشوايي مردم بود. به اين ترتيب او زمان حكومت تعدادي از فرمانروايان عباسي را درك كرد. دوران امامت ايشان در زمان سلطنت منصور و همچنين تمام مدت سلطنت مهدي (10 سال) و سلطنت هادي (يك سال) و زماني طولاني از حكومت هارون‌الرشيد بود. حكومت بني‌عباس در اين زمان، دوران شكوه و عظمت خود را طي مي‌كرد تا آنجا كه دوران حكومت هارون الرشيد را عصر طلايي نام نهاده بودند. بي گمان شوكت و اقتدار كشور اسلامي در اين دوره با دورانهاي پيشين بسيار تفاوت داشت و قابل مقايسه نبود.

درست در همين زمان و در دوراني كه امام كاظم (ع)، منصب امامت و پيشوايي را عهده‌دار شده بود، جنبش مكتبي نيز تا حدودي نيرو يافته بود و اين امر به آن حضرت اجازه مي‌داد كه دست‌اندر كار ايجاد انقلابي گسترده و فراگير شود، اما با وجود اين، گويي تقدير از ظهور انقلاب جلوگيري مي‌كرد و موفقيت و پيروزي آن را به تاخير مي‌انداخت.

در روزگار حكومت هارون الرشيد، مبارزه ميان دستگاه عباسي و جنبش مكتبي، به اوج خود رسيده بود. از برخي نصوص و حوادث تاريخي مي‌توان چنين استنباط كرد كه نقشه انقلاب آماده بود و دستگاه عباسي، با آنكه در عصر طلايي خويش به سر مي‌برد، امام در سركوب و نابودي اين انقلاب با شكست رو به رو شده بود، زيرا شمار هواخواهان و ياوران جنبش مكتبي نه تنها در ميان مردم رو به افزايش گذارده بود بلكه اين موج به بزرگان دولت رسيده و دامنگير آنان نيز شده بود و آنان نيز تا اندازه‌اي به جنبش مكتبي تمايل نشان مي‌دادند. شايد تلاش مامون، جانشين هارون الرشيد، براي تقرب جستن به بيت علوي و بويژه به امام علي بن موسي الرضا (ع) كه هارون پدر ايشان (امام موسي كاظم (ع)) را به شهادت رسانده بود، تا حدودي از گرايش سران و رجال دولت به جنبش اسلامي پرده بردارد.

 

 

 

حوادثي كه مي‌توانند ما را به اين واقعيت هدايت كنند، عبارتند‌ از:

احاديثي در دست است كه نشان مي‌دهد مقدر آن بوده كه امام هفتم دست به كار قيام شود و حتي در ميان شيعه اين سخن گفته مي‌شود كه امام كاظم، قائم آل محمد (ع) است و نمي‌ميرد تا آنكه، خداوند زمين را به دست او، پر از عدل و داد كند، پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده است. از ابوحمزه ثمالي نقل شده است كه گفت به ابوجعفر (امام باقر) گفتم: امام علي مي‌فرمود: «تا هفتاد بلاست و مي‌فرمود: پس از بلا، رفاه و راحت‌ است». اكنون هفتاد سال گذشت، اما روي رفاه و راحت نديدم؟

امام باقر پاسخ داد: اي ثابت! خداوند تعالي وقت اين امر (قيام قائم) را در هفتاد تعين كرده بود، اما چون امام حسين (ع) به قتل رسيد، خشم خدا بر زمينيان شدت گرفت و قيام را «140» سال عقب انداخت.

پس ما (اين سخن را) با شما گفتيم و شما آن را فاش كرديد و نقاب از راز بر گرفتيد. خدا هم قيام را به تاخير انداخت و بعد از اين وقتي معين براي قيام در نزد ما قرار نداد و خداي آنچه را خواهد محو مي‌كند و آنچه را خواهد نگه مي‌دارد و ام‌الكتاب نزد اوست.

ابوحمزه ثمالي گويد: اين سخن را به امام صادق گفتم. آن حضرت نيز فرمود. آري اينچنين است.

در اينباره از داوود الرقي روايتي است. او مي‌گويد: به ابوالحسن الرضا عرض كردم فدايت شوم به خدا سوگند درباره امر تو (امامت) در دلم چيزي نيست جز حديثي كه ذريج از ابوجعفر (امام باقر) روايت كرده است. آن حضرت پرسيد: آن حديث چيست؟

گفتم: ذريج مي‌گويد كه از ابوجعفر شنيدم كه مي‌فرمود: «هفتم ما، قائم ماست، اگر خدا بخواهد».

امام رضا (ع) فرمود: «تو راست مي‌گويي و نيز ذريج و ابوجعفر (ع) هم درست گفته‌اند». عرض كردم: به خدا سوگند ترديد و گمانم افزون شد. آن حضرت به من فرمود: اي داوود بن ابي كلده! تو را به خدا اگر موساي پيامبر به آن عالم نمي‌گفت: «اگر خدا بخواهد مرا بزودي از صابران مي‌يابي» او از كارهايي كه آن عالم انجام مي‌داد، سوال نمي‌كرد. ابوجعفر (ع) نيز اگر نگفته بود اگر خدا بخواهد چنان مي‌شد كه آن حضرت فرموده بود.

ابو حمزه گويد: در اينجا به سخن او يقين آوردم.

طرفداران جنبش مكتبي در اين باره سخنان بسياري نقل مي‌كردند تا آنجا كه خبر به گوش دستگاه حاكمه رسيد و در جامعه شيوع يافت.

در پي شيوع اين خبر گروهي از افراد مكتبي دستگير شدند و امام‌كاظم (ع) نيز به زندان افتاد و پس از مدتي به شهادت رسيد.»(تاریخ اسلامی ، مدرسی ، ص 228-229 به نقل از بحارالانوار ، ج 48 ، ص 291)

انديشه قيام امام‌ هفتم (ع) تا آنجا رواج يافت كه دستگاه پس از مسموم ساختن آن امام و به شهادت رساندن ايشان در سياهچالهاي زندان بغداد، از آن به عنوان اعلاميه‌اي تبليغاتي بر ضد جنبش مكتبي بهره‌برداري كرد. به اين صورت كه همه مي‌دانستند كه قائم نمي‌ميرد تا آنكه زمين را پس از آنكه از ظلم و بيداد پر شد بر عدل و داد بنا كند و اينك اين امام هفتم است كه از دنيا رفته است، بنابر اين او قائم منتظر نيست!!

دستگاه حاكم مي‌خواست با اين تلاشها وجود تناقض را در سخنان رهبران جنبش نشان دهد. از اين رو ماموران حكومت بر سر نعش امام‌كاظم (ع) بانگ سر دادند كه: «اين موسي‌بن‌جعفر است كه رافضه مي‌پندارد او نمي‌ميرد. بدو بنگريد» مردم هم بر نعش امام نگريستند. (مقاتل الطابیّین ، ص 505)

 

 

 

واقعيت آن است كه شكست انقلاب يا تاخير آن و شهادت امامي كه به انتظار رهبري او بودند، ضربات سختي به برخي از هواخواهان و اعضاي جنبش وارد مي‌كرد و امتحان دشواري براي آنان بود اگر، حكمت و فلسفه اين امر بعدا آشكار نمي‌شد. حكومت اين بود كه اوضاع سياسي پس از مرگ هارون، بدون خونريزي، به نفع آنان تغيير كند.

برخي از سود جويان و شيفتگان رياست يا ثروت، از اين ضربه استفاده كردند و به ساده لوحان چنين گفتند كه موسي‌بن‌جعفر (ع) نمرده و نمي‌ميرد تا آنكه قيام كند.

امام علي‌بن‌موسي‌الرضا در برابر اين مذهب ايستادگي و مجاهدتهاي بسياري نشان داد تا سرانجام- اين مذهب- از بين رفت و جز نامي در تاريخ از پس خود بر جاي ننهاد.

مثلا حديثي از جعفربن‌محمد نوفلي آمده است كه گفت: خدمت امام‌ رضا (ع)، كه در پل اربق (از نواحی رامهرمز در خوزستان) بود، رسيدم و به او سلام دادم، سپس نشستم و گفتم: فدايت شوم برخي گمان مي‌كنند كه پدرت زنده است.

فرمود: دروغ گفتند. خدا لعنتشان كند اگر او زنده بود ميراثش تقسيم نمي‌شد و زنانش به نكاح ديگران در نمي‌آمدند. به خدا سوگند طعم شهادت را چشيد همچنان كه علي‌بن‌ابي‌طالب (ع) آن را چشيد.(بحارالانوار ، ج 48 ، ص 260)

بدين‌سان رويارويي ميان دستگاه قدرت عباسي و جنبش مكتبي به اوج خود رسيد و اگر آن راز (قيام امام) فاش نمي‌شد و حكومت اقدام به حبس امام‌موسي‌كاظم (ع) نمي‌كرد، انقلابي فراگير و مجهز طرح‌ريزي مي‌گشت.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







  • دانلود فیلم